فرهنگی، فلسفی، هنری
انسانشناسی مطالعه تمام ابعاد زندگی انسان در همه جوامع و فرهنگها و همه زمانهاست. این علم به شاخههای بسیار متنوعی تقسیم میشود؛ انسانشناسی جسمانی یا زیستی، انسانشناسی باستانشناختی، انسانشناسی زبانشناختی و انسانشناسی فرهنگی.
در انسانشناسی جسمانی یا زیستی به انسان همچون یک «موجود زیستی» نگریسته و تلاش میشود همه ابعاد جسمی یا زیستی زندگی او شناخته و رابطه این ابعاد با یکدیگر، با محیط، با دیگر انسانها و نیز با سایر ابعاد زندگی او از جمله در حوزه فرهنگ، استخراج شود.
در انسانشناسی باستانشناختی انسان در ابعاد پیشاتاریخیاش بررسی میشود. این رشته با محدود کردن موضوع خود به شیوههای زیستی انسانهای پیش از تاریخ، میان باستانیشناسی و انسانشناسی پیوندی برقرار میکند. انسانشناسی زبانشناختی در تلاش است برای شناخت یک جامعه و یک فرهنگ و از ساختارهای جزیی و کلی زبان آن جامعه بهره میگیرد.
به تدریج و با گسترش مفهوم فرهنگ، عنوان انسانشناسی فرهنگی و انسانشناسی مترادف یکدیگر شدند و امروزه شاخههای مختلف انسانشناسی عمدتا زیرشاخههای انسانشناسی فرهنگی محسوب میشوند، از جمله این رشتهها میتوان به انسانشناسی شهری، انسانشناسی جنسیت، انسانشناسی اعتقادات و باورهای دینی، انسانشناسی سیاسی، انسانشناسی اقتصادی، انسانشناسی روانشناختی، انسانشناسی پزشکی و انسانشناسی تاریخی اشاره کرد. جامعنگری، ماهیت چندرشتهای، خردنگردی، استفاده از روشهای مشاهدهای، استفاده از مصاحبههای ساختاریافته و ساختارنایافته، استفاده از ابزارهای مردمنگارانه دیداری و شنیداری، شیوه خاص استفاده از اسناد، تعهد اخلاقی روششناسانه انسانشناسی همه و همه از ویژگیهای روش انسانشناسی است. رویکردها و نظرات و شاخههایی در تاریخ انسانشناسی وجود دارند که میتوان در این رابطه از چندین سنت ملی سخن گفت: سنت بریتانیایی، سنت فرانسوی، سنت آلمانی، سنت آمریکایی، سنت روسی و شوروی و سنت کشورهای در حال توسعه.
تاریخ انسانشناسی در ایران همچون پیشینه این علم در جهان به دو دوره متمایز تقسیم میشود. نخستین بار در حدود سالهای دهه ۱۸۶۰ بود که واژگان «مردمنگاری» و «مردمشناسی» و نهادهایی چون انجمن مردم نگاری، انجمن جغرافیا و مدرسه انسانشناختی در فرانسه به صورت گسترده مطرح شدند. آدولف باستیان در سال ۱۸۶۲ گاهنامه مردمشناسی را در آلمان تاسیس کرد و کسانی چون فریزر و تایلر نخستین کرسیهای دانشگاهی را در انگلستان بنیان نهادند.
به این ترتیب مردمشناسان کار خود را با بررسی جوامع موسوم به «ابتدایی» آغاز کردند. در تاریخ مردمشناسی، دوران پیش از این را گاه «ماقبل تاریخ انسانشناسی» نامیدهاند. در سه قرن نخستین در ایران، نوشتههای موسوم به «ادبیات پهلوی» منبع پراهمیت دیگری برای شناخت پیشینه تفکر مردمشناختیاند. بندهش، دینکرد، روایت پهلوی، گزیدههای زاداسپرم، ارداویراف نامه و یادگار زریران مهمترین این متون هستند. از منظر مردمشناسی شاید بندهش از سایر این متون مهمتر باشد. حجم بزرگی از ادبیات ایرانی در دوران اسلامی نیز رویکردی انسانشناختی دارند یا سرشار از موارد مردمنگارانهاند.
نخستین آثار حماسی و اسطورهای، بهویژه شاهنامه فردوسی و متونی که به تقلید از آن نوشته شدند، همچون گرشاسبنامه اسدی و مجموعه عظیم خمسه نظامیگنجوی گنجینههایی هستند که در بسیاری موارد از اسطورهشناسی ایران برگرفته شدهاند. در میان آثار آن دوران باید به ماللهند، اثر پژوهشی بیرونی درباره هند و هندوییسم و دو کتاب دیگر او درباره آداب و سنن و جشنهای ایرانی، یعنی آثار الباقیه و التفهیم لاوائل صناعه التنجیم و همچنین به آداب العرب و الفرس ابنمسکویه اشاره کرد. هدایت در آثار خود از جمله داستانهای کوتاهی مانند توپ مروارید، علویه خانم و سه قطره خون و آثار تحقیقیاش مانند نیرنگستان، تحتتاثیر ملیگرایی خاصی بخش مهمی از فرهنگ عامه و زبان مردم کوچه و بازار و ادبیات شفاهی ایران را گرد آورده است.
در اشاعه فرهنگ فولکلور ایرانی میتوان به یکی بود یکی نبود و دارالمجانین محمدعلی جمالزاده نیز اشاره کرد. در سال ۱۳۱۴، فرهنگستان ایران تشکیل شد و در سال ۱۳۱۶ اساسنامه «موسسه مردمشناسی ایران» را تدوین کرد. این موسسه با نام «بنگاه مردمشناسی» که سپس به «موزه مردمشناسی» تبدیل شد، فعالیتش را آغاز کرد. مجله مردمشناسی نیز در همین زمان شروع به کار کرد. در راه تبدیل مردمشناسی به یک رشته دانشگاهی این فعالیتها گامهایی نسبتا جدی بودند. این اقدامات اولیه در چارچوب فعالیتهای پژوهشی به تاسیس مرکز پژوهشهای مردمشناسی و سپس مرکز مردمشناسی ایران منجر شد. در سیر تحول و توسعه اداره فرهنگ عامه و تبدیل آن به مرکز پژوهشها و اداره مردمشناسی ایران، نباید از نقش موثر محمود خلیقی که مدتها مدیریت این مرکز را بر عهده داشت و مردمشناسان و پژوهشگرانی چون پرویز اذکایی، کاظم ساداتاشکوری، اصغر کریمی، بیژن کلکی، محمد میرشکرایی و مرتضی هنری گذشت.
تانیا تجلی